Mittwoch, März 07, 2007

هشتم مارس

فردا هشتم مارسه و روز جهانی زن ، که البته تو تقویم های اسلامیزه شدۀ این مملکت بی صاحب چنین روزی وجود نداره ولی مثلا در عوض روز امور تربیتی و تربیت اسلامی که واقعا روز مهمیه اعلام شده. چه روز جهانی زنی هم برگزار کردند این دولتی ها و خانوم های عزیز فمینیست ، روزنامه نگار ، همه کاره هیچ کاره.

راستش من اصلا از این نوع برنامه ها خوشم نمیاد برای همین هم چیزی ننوشتم و لینک هم ندادم و بیانیه هم امضا نکردم و لگو و پتیشن هم از جایی کپی پیست نکردم . البته من هم زنم . و علی الاصول باید برام یک کم مهم باشه. باید بگم بود ! قبلن ها بود ولی نه الان . که این وبلاگ نویس ، روزنامه نگار ، نویسنده ، مفسر ، سیاسی کار ، تاریخ دان ، اجتماع دان های بی فکر ، با نظرهای سطحی شون آدم رو از هر چی حقوق زنانه متنفر و منزجر می کنه.

یه نگاه به سایت های مختلف بندازید . نمی گم کدوم ها چون همه ماشالا خودتون یه پا وب شناسین تو این زمینه ها . ولی وقتی آدم مزخرفاتشون رو می خونه حالش بد میشه . 40 نفر آدم رفتن خودشون چپوندن تو زندان اوین ،بعد هم دارن از خوشحالی خودکشی می کنن . دم روز جهانی زن ، وقتی افکار عمومی ایران و جهان آماده ست میان میرن پشت این در و اون در داد و فریاد می کنن ، بعد خودشون هم خوب می دونن که چی الان منتظرشونه . اگه من هم حواسم بود ، یک شبه ره صدساله می رفتم. چقدر راحت معروف می شدم.

حالا این بیرون یه سری آدما دست به کار شدن برای پوشش خبری این ماجرا. فقط بخوانید : الهی من بمیرم. پرستو ، پرستو . آخه پرستو هم اون توئه .( 60 بار دیگه پرستو ) فقط اون هم که نیست بقیه هم هستن. ای وای خدا حالم خیلی بده . کاش می تونستم یک کاری بکنم . ای وای من تا صبح نخوابیدم و گریه کردم.

یک متن مزخرف می نویسه که همشه اش میشه نوستالژی تخماتیک و فکر می کنه متنی که داره خلق می کنه از فلان جاش ، یک حادثه اییه که فقط و فقط اینبار اتفاق افتاده و اگر این آدم بزرگ این متن رو ننویسه آیندگان دیگه نمی تونن این ماجرای ناقص العقلانه رو از خاطرات گذشتگان منقرض النسل شده شون پیدا کنن و استفادۀ وافر ببرند. هر کس خودش رو چسبونده به یک نفر دیگه و باید 101 تا سایت بری تا بفهمی اصلا اینا واسه چی دارن خودشون رو قاچ می دن. انقدر پراکنده گویی و انقدر چسب مالی کردن و دری وری گویی هست که آدم نمی تونه بفهمه ماجرا چیه . من کشته مردۀ ادعای سواد و فمینیست بودن اینا هستم . لجن مال کردید فمینیسم رو . یکیشون درک درستی از این ماجرا نداره. یک ذره ، یه ذقله اتحاد ندارن با هم . این به اون میپره ، اون به این میپره. همه اش گروه و باند بازی . وای ! اینقد هم باکلاسن ، هیچ کس رو تو گروه خودشون راه نمی دن ! بعد هم با دو شب زندان خوابیدن یا اصلا نخوابیدن ، میان بیرون میگن دددددد اون بابا رو نیگا رفت زندان ، خودش رو انداخت زیر شکنجه ، که بره امریکا و کانادا حالش رو ببره .

یکی دیگه آمده نقل قول می کنه از اونایی که داخل زندانن ، که ما داریم لاغر میشیم و اینا. انقدر متن بی سر و ته بود که من فکر کردم اینا رفتن کلاس رژیم لاغری و حالا داره خودش رو واسه شوهرش لوس میکنه.

بابا پس مگه مسئله اصلی زن ها نبودن . الان چی این ماجراها به زن ربط داره . والا به خدایی خدا تنها ربطش اینه که اونایی که دستگیر شدن ژن زن بودن دارند . کدوم شعارشون ، کدوم عملشون ، کدام انسانیتشون مربوط به حقوق زن ها میشه. فقط خواسته های شخصیه : تو رو خدا من معروف شم.

شاید تنها کسایی که درست و حرفه ای خبر رسانی کردند و هی ننه من غریبم بازی درنیاوردن ، امشاسپندان و سبیل طلا بودن که البته فرناز تو یکی از پست هاش زده بود خاکی . متنی که نوشته بود اصلا روشن نبود . چند بار باید می خوندیش تا بفهمی چیه.