شباهت زن و پرنده
یک کم که گذشت دیدم خیلی سرخوش شدم و یه احساس خیلی خاصی دارم. یک کم فکر کردم و دیدم علتش اینه که به بدنم و موهام داره هوا میخوره . داره باد و آفتاب به خودش میبینه. جدآ خیلی حالم عوض شده بود . وقتی باد زیر موهام میزد کلی حال میکردم. دامن کوتاه و بلوز ورزشی پوشیده بودم ( چقدر به هم میان!) و نشستم روی تخت شروع کردم به مالیدن ساق پام ، آخه دیروز امتحان دو 1600 متر داشتیم عضله م یک کم گرفته بود. مواظب هم بودم همسایه ها زیادی فیض نبرن . ما زنها عین پرنده ها میمونیم. دیدید وقتی آب میخورن چطور مواظب دور و برشونن یک وقت حیوونی ، آدمی چیزی نیاد ، ما زنها هم وقتی یک جا نشستیم با خودمون مشغولیم باید مرتب به اطراف هم نگاه کنیم یک وقت کسی نباشه ، اونهم با طرز نشستن من که تا ناکجا آبادم پیدا بود !!!! از این که آفتاب روی پوست پام میخورد و رنگ موهام رو بور کرده بود کلی خوشم آمد . احساس میکردم پوستم تازه شده ... دلم میخواست بلوزم رو هم دربیارم کل بدنم آفتاب بخوره!!!! به خدا پوست کمرم پلاسیده شده ، بالاخره که باید هوا بخوره . دیدم زیاد تماشاچی پیدا میکنه ، از خیر این یکی گذشتم ، مخصوصآ اینکه پنجره کلانتر محلمون تو حیاط ما باز میشه و اون وقت خر بیار و باقالی بار کن . سالهاست که از حق طبیعی خودمون محروم بودیم و این پشمالو ها کردنمون توی عبا و قبا ....خیالی نیست این هم روش . باز هم تحمل میکنیم.
<< Home