Freitag, Juli 01, 2005

دیوار هم تاب احمدی نژاد نیاورد!

امتحان های من هم تموم شد. این دفعه از بس درس خوندم ، خوب دادم. از 8 صبح تا 8 شب مرجع بودم ، غذام هم شده بود بیسکویت . حالا هم فقط برام مونده دل درد و ضعفی که از بیسکویت های صد پله زیر استاندارد ایران گرفتم و پادردی که البته یک ساله دارم و از دردش که تبدیل میشه به ضعف آسایش ندارم. یک روز یکی از بچه ها که من رو مرتب توی مرجع میدید ، آمد بهم گفت خانوم . گفتم بله. گفت تنها کسی که اینجا مثل آدم درس میخونه شما هستید ، چطور اینقدر تمرکز میکنید؟ گفتم ، ای بابا ، تو هم فهمیدی اوضاع من خیلی خرابه.

* بازسازی دیوار بانک سر کوچۀ ما تموم شد. روبروش رو از یک ماه پیش برای ستاد احمدی نژاد درست کرده بودند . هنوز دو روز نشده دیوار نوساز بانک فرو ریخت، دیوار هم تاب احمدی نژاد نیاورد. حالا که بند و بساطشون رو جمع کردن ، دیواره راحت میتونه به زندگی خودش ادامه بده.