Dienstag, Dezember 06, 2005

همینطور هفته به هفته دارم وقتم رو از دست میدم. هفته قبل رو صرف آلمانی کردم و انقدر آلمانی خوندم که از چشمام داشت میزد بیرون و این هفته هم همه اش صرف مین ترم ها شد.
####
دیشب سرما خوردم و تا 4 صبح تب و لرز شدید داشتم . سعی کردم کسی بیدار نشه ولی خودم نصف شب از صدای ناله هام بیدار شدم و دیگه خوابم نمیبرد. تا 10 صبح خوابیدم و بعد سریع رفتم دنبال کارهای دانشگام و بعد هم آموزش و پرورش. دم در آموزش و پرورش یک مگس رفت تو دهنم. حالم داشت بد میشد .هر کاری میکردم از دهنم نمیرفت بیرون.
این جلسه اولین جلسه ای بود که غیبت کردم ، تو همین جلسه هم امتحان گرفت.

###
عصر کلاس داشتم و هولم گرفته بود می خوام فک بزنم. به مامان قول داده بودم ساعت 5 ماشین رو بذارم خونه بعد برم آموزشگاه. دوستم زنگ زد و گفت یالا فیلم هام رو بیار. خیلی نامرده. دو ماهه فیلم هام دستشه . به رو خودش نمیاره. اونوقت این همه راه رو مجبورم کرد برم خونه شون تا فیلمش رو بهش بدم. تا خونه شون سه ربع راهه ....خیلی دیر شده بود و یادم هم نبود ، ماشین رو نبردم خونه و گذاشتم جلوی در آموزشگاه. آمدم خونه . مامان گفت : ماشین کو؟ تازه یادم افتاد با این حالم ، ماشین رو جا گذاشتم و باید برم بیارمش! رفتم ماشین رو آوردم . توی راه داشتم گیج میزدم. پام رو گذاشته بودم روی گاز ، تا ته! بعد دیدم ته خیابونه . یه تاکسی جلومه. پام رو گذاشتم روی ترمز . تا ته! صدای جیغ ماشین ....مسافرهای تاکسی برگشتن نگاه کردن. چند تا پسر تو پیاده رو بودن. : خانوم! ترمز سمت راستیه. من : shut the fuck up….

###
تو موسسه سردم شده بود و داشتم غش میکردم. توی کلاس انقدر گرمم بود که نمی تونستم بشینم. چشمهام قرمز قرمز بود. عین گرگ ! یک نفر _________________ ... ... یعنی عاشقم شده؟؟ این آدمی که من می شناسم زن رو فقط برای سکس میخواد. عشق براش تو رخت خواب خلاصه میشه . باید ازش دوری کنم. سه تا شاگرد خیلی قرتی دارم که حالم رو بد میکنند. نیامدن درس بخونن . مطمئنم میندازمشون بیرون. دو تا شاگرد دارم که خیلی خطرناکن اند ، به دلایلی!!! این ترم رو دوست ندارم . کلاسم هم چندان کلاسی نیست.
####

پریسا رو می خوام ببرم کلاس آواز. صداش خیلی قشنگه و موسیقی رو هم خیلی دوست داره. صدای من و پریسا عین همه . اگر کسی توی اتاقی باشه و من و پریسا توی یک اتاق دیگه ، امکان نداره بتونه بگه کدوممون داریم صحبت میکنیم. هر کس تلفن میزنه خونه ما ، نمیتونه صدامون رو تشخیص بده. عجیب اینه که وقتی پریسا آواز میخونه ، خیلی صداش قشنگه و من وقتی آواز میخونم صدام میشه عین کلاغ......دیگه نمیدونم این جونور چرا اینقدر به من حسودی میکنه؟ هم صداش و هم قیافه اش خیلی از من بهتره ! درسش هم خیلی خوبه و همیشه شاگرد اوله. شیطونه و به قول خودش از معلم بگیر تا دوستهاش همه دوستش دارن ، اونوقت هی خون من رو به شیشه میگیره از بس اذیت میکنه.

###
فردا با مامان داریم میریم تهران. فردا هم میپره ، اه! برای تائید ریزنمرات دانشگاه باید این همه راه رو پاشم بیام تهران ، توی این دود و شلوغی و این آلودگی که تا حالا سابقه نداشته. هر وقت میام تهران از زندگی بدم میاد. چقدر این شهر مصنوعیه! چقدر مملکت ما مصنوعیه و به دردنخوره که برای یک مهر و امضا باید 9 ساعت وقت بذاری و 300 کیلومتر راه رو گز کنی . خدا کنه زودتر زلزله تهران بیاد از دست این شهر راحت بشیم. برای هر کاری باید این همه راه رو بری. مثلا قرن 21 امه ...توی کشورهای درست و حسابی برعکسه! اگر پاشی برای کارهایی مثل امضا و کارهایی که میشه از طریق تلفن یا اینترنت انجامشون داد بری اون اداره و سازمان ، کارت رو انجام نمیدن. اونوقت اینجا تا وقتت رو حسابی هدر ندی کسی کارت رو انجام نمیده.


###
همین .....زندگی من با این همه کار ، به همین سادگی و به دردنخوریه.