Donnerstag, März 22, 2007

عید مبارک

سلام . سال نو همه مبارک .

همیشه دم سال تحویل به خودم می گفتم خدایا من چه آرزویی دارم . واقعا نمی دونستم چه آرزویی بکنم . هیچ کس هم باورش نمیشد که آرزویی ندارم. ولی واقعا نداشتم و مجبور میشدم آرزوهای کلی بکنم.
خدایا جنگ تموم بشه . دیگه مردم بیگناه کشته نشن. ایران رو دوباره آباد کن . خدایا آمریکا نیاد ایران رو بزنه. مریض ها رو شفا بده یا اگر قرار نیست شفا پیدا کنن ، زودتر بکششون . خدایا دختر خاله مامان خوب بشه . خدایا عمه ام رو راحت کن . خانواده ام را برایم سالم نگه دار . همه دور هم باشیم . برای خودم هم هر چی خودت صلاح دیدی !

سال 85 اما ، انقدر بد بود ، انقدر سخت گذشت که تازه یادم افتاد آدم می تونه موقع تحویل سال چه آرزوهایی بکنه . سالی که گذشت ظاهرا کلا برای اکثر مردم سال خوبی نبود. سال گذشته بدترین بهار ، بدترین تابستان ، بدترین پاییز و زمستان را داشتم. امسال می دانستم برای تحویل سال چه آرزوهایی بکنم. همان دعاهای سال پیش و چیزهای جدید . یک دعا بود که نتوانستم بگویم . دیر شده بود برای دعا کردن. پسر دوست بابا که قبلا ازش به شوخی گفته بودم ، چون فکر می کردم حالش خوب شده . سرطانش اما عود کرد و چند ساعت قبل از سال تحویل راحت شد. مرگش تلخ و آرام بود . روحش در آرامش باشد .
آرزوی بزرگ این سال هایم نصفش یک روز مانده به عید برآورده شد . امیدوارم نصف دیگرش امسال برآورده شود.

**
امسال هم حسابی بازار اس ام اس و کارت تبریک داغ بود. دوست های آلمانی ام برایم کارت فرستادند و من هم به شدت هیجان زده شده بودم. اصلا فکر نمی کردم بدانند عید نوروز چی هست . با یک خط خرچنگ قورباغه پشتش به فارسی نوشته بودند.
بعضی ها این میان خیلی آی کیو بودند. با آدرس یا شماره شان تبریک عیدی دریافت می کردی و می دیدی پایینش یک اسم دیگر نوشته و انوقت میمردی از خنده . برای همه هم فرستاده بودند. این یکی خیلی ضایع بود.