می خواهم فریاد کشم
که از آن بلرزد همه وجود ها
ببندید پنجره ها را
بر آنم که فریاد کشم
لیکن همه همسایه های همیشه سر در گریبان
سرهاشان را برون کرده اند از درها و کوی ها
نامحرم مردمانند
بشکنید شیشه ها را
که اینگونه می شکنند داد مرا
زاویه های تو به توی شیشه، آواز مرا چنان می شکنند
گویی هرگز از وجود من نبوده اند
که انگار همیشه از حنجرۀ غریبه ای بوده اند
بشکنید شیشه ها را
صدا را عبور نمی دهند
این آواز دگر راز نیست
ساکت کنید مرا
آیا آوازی از برون نمی آید؟
یا که آوازم بلند است، آنرا نمی شنوم؟
ساکت کنید مرا
تا که بشنوم آهی....
یا که بلند کنید آوازم
تا بر آرد آهی
Samstag, Juli 30, 2005
ببندید این پنجره ها را
|
<< Home