Dienstag, August 15, 2006

دیشب صدای الله اکبر می شنیدم. انگار در یک لحظه تمام خیابان منفجر شده باشد. مردم با تعجب نگاه می کردند. فکر می کردنند با کدام پیروزی شگرفی ، عده ای اینطور شادمانی می کنند. دوربین درآوردم تا عکس بگیرم . شارژش تمام شده بود و حتی روشن نمیشد. عکس های جالبی می شد . عکس هایی از آدم هایی که چهره هایشان با بقیه فرق می کند . ریششان کمی بلندتر است و صدایشان کمی هوار تر و پیرهن هایشان که یادشان رفته در شلوارشان فرو کنند. موتورهای غول پیکر که سه نفر سوار آن پرچم لبنان و عکس نصرالله را در هوا به احتزاز در می آوردند: زنده باد لبنان.

مردم اما گوشه ای ایستاده بودند و با خود فکر می کردند امشب چگونه شکم اهل خانه را سیر کنند. بی توجه مسیرشان را که هوچی ها آن را گرفته بودند دوباره در پیش گرفتند. برای مردم تنها چیزی که مهم است که خودشان در این جنگ صوری که تلفات زیادی هم داشت وارد نشوند.