Dienstag, September 05, 2006

sazman

ای خدا سرم رفت . از صبح زوده من رفتم سر کار به طور اساسی . فردا مرخصی دارم . امروز بقیه مرخصی دارند. البته این بقیه همیشه خدا دودر می کنند و مرخصی هستند. ولی من می خوام از همین اول نون حلال ببرم واسته زن و بچه !!! خلاصه که اینجا تنهام. داره صدای گربه میاد بدجور. داره میره رو اعصاب مصابم . تمام قسمتمون رو گشتم دنبال بچه گربه که هی میو میو میکنه. فکر کردم پنجره ها که باز بودن ، اینا آمدن تو. از 7 و نیمه که دارن صدا میدن . من سر درنمیارم چه معنی داره بچه گربه صبح به این زودی از خواب بلند بشه . مگه مدرسه داره ؟ شاید هم ننه باباش تربیتشون خوبه و ساعت 9 بچه گربه رو خواب می کنند.
می خواستم برم بیرون ببینم کدوم گورین که اینقد صدا میدن ، یکی از همکارا نرفته گفت: نرو دنبال شون . بین سقف اند.( همه اهل محل اینا رو دیدن به جز من) . من : یعنی چی که بین سقف اند؟
برد نشونم داد که سقف های کاذبی که برای طبقات سازمان زدن بینشون خالیه و شده انبار جک و جونورهای موذی و غیر موذی . طبقه نهم یه موش رو کشیدن بیرون که هیکلش یه سور زده به دایناسور. مثل اینکه از عصر کرتاسه تو سقف اینجا جا مونده. البته سازمان هنوز دو ماه نیست که ساختش تموم شده ، نمیدونم چطور اینقدر افتضاح ساخته شده و نمیدونم چطور همچین جونور هایی توش پیدا میشه . خدا رحم کنه . توی سیستم تهویه هم از پلنگ بگیر تا نهنگ پیدا میشه . مستقیم هم هواش میاد میره تو دماغ و دهن ما و بعدش هم توی ریه و شش هامون ، یک عالم پرز و کثافت هم قشنگ همراهشون مستفیذ میکنه ما رو.
خدایا به حق همین امام زمانت ، بخور بخور و بدزد بچاپ رو از سرزمین ما دور کن . آمین !

یادم رفت . یک چیز باحال ! تازه فهمیدم زیر خونم ، به اندازه قد و قواره خود خونه هه یک چاه که چه عرض کنم، یک خندق فاضلابه ! یعنی زلزله بیاد ما میریم جاهای بد بد. یعنی زلزله بیاد ساختمون غیب میشه. ای ول!
خدایا به حق همین امام زمانت ، هر چی آدم دزد و قاتل و آخونده رو بکش! الهی آمین