Dienstag, Juli 24, 2007

اوفففف

بعد از یکسال دارم از خونه می لاگم . فعلا سرم وحشتناک شلوغه . دارم در به در دنبال خوابگاه می گردم. البته یک آشنا تو مونیخ پیدا کردم که خیلی آدم خوبیه و حداقل خیالم راحت شده که تو خیابون نمی خوابم . دعوتنامه ام هم یک فرم عجیب و غریبی داره که هی کس هوز ازش سر درنیاورده . خدا به خیر بگذرونه . یک امتحان زبان هم دارم که واقعا فیل رو از پا درمیاره . دارم مثل خر ریاضی و زبان می خونم. من 4 ساله جمع و تفریق هم نکردم ، دیگه خودتون تصور کنید چطور دارم ریاضی می خونم . از اینجا به بعدش فقط دست خداست . خدایاااااااا خودت کمکم ک .نمی دونم چکار کنم . هنوز نصف کارام مونده . .