Samstag, März 04, 2006

آدم وقتی هر روز می نویسد ، گاهی اوقات دچار افت تمرکز و دورافتادگی از موضوعاتی می شود که می خواهد بنویسد دیگر چه برسد به اینکه چند ماه نه کتاب خوانده باشد نه دست به قلم برده باشد. سر آدم توخالی می شود و تا دوباره راه بیافتد و بداند قواعد دستور زبان فارسی چیست طول می کشد.
اولین خبری که پیگیرش بودم ، تلاش دختران بود برای ورود به استادیوم آزادی. با خودم فکر می کردم ، اینبار دیگر نیاز به فشار ، داد و قال و قلم شدن پای یک دختر بیچاره نداریم ، ولی گویا اشتباه فکر کرده بودم و همانطور که الپر گفته ، همان دفعه هم که زنان را راه دادند به خاطر انتخابات بود و بس. ولی تلاش پرستو و دوستانش هم قابل ستایش است . بالاخره نمی شود که تا اخر عمرمان دست روی دست بگذاریم و هیچ کاری نکنیم. روزهایی هم باید به خاطر حقمان بجنگیم. از اینکه توی تلویزیون می گویند زنان ایران بعد از انقلاب خیلی حقوق را به دست آوردند و وضعیتشان بهتر شده لجم میگیرد. اگر شاه با بلندنظری اش خیلی حقوق را به زنان نمی داد ، ما الان در حال جنگ برای به دست آوردن آنها بودیم. این هایی که می بینم از عرب ها هم بدترند . فکرش را که می کنم ، می بینم خیلی وحشتناک بود که حق رانندگی ، رای ، وکیل شدن ، دانشگاه رفتن و ....نداشتیم و الان باید میزدیم توی سرمان که بیایید آقایی کنید و به ما این حقوق را بدهید. نه تنها حقی به حقوق زن ایرانی اضافه نشده که خیلی از آزادی هایمان را هم از دست داده ایم.

پیشنهاد روزنامه نگار نو هم بد نیست و اگر حمایت بشود فکر کنم بگیرد. می گوید باید به فیفا شکایت کنیم و مراجع جهانی پشتمان باشند. تلاش برای این بد هم نیست.