Dienstag, Juli 24, 2007

اوفففف

بعد از یکسال دارم از خونه می لاگم . فعلا سرم وحشتناک شلوغه . دارم در به در دنبال خوابگاه می گردم. البته یک آشنا تو مونیخ پیدا کردم که خیلی آدم خوبیه و حداقل خیالم راحت شده که تو خیابون نمی خوابم . دعوتنامه ام هم یک فرم عجیب و غریبی داره که هی کس هوز ازش سر درنیاورده . خدا به خیر بگذرونه . یک امتحان زبان هم دارم که واقعا فیل رو از پا درمیاره . دارم مثل خر ریاضی و زبان می خونم. من 4 ساله جمع و تفریق هم نکردم ، دیگه خودتون تصور کنید چطور دارم ریاضی می خونم . از اینجا به بعدش فقط دست خداست . خدایاااااااا خودت کمکم ک .نمی دونم چکار کنم . هنوز نصف کارام مونده . .

Montag, Juli 09, 2007

تفاوت های اساسی هست بین کشور ما و امثال اون و کشورهای پیشرفته . اینکه هر آدمی بدونه موقعیتش چیه و بر اساس اون طرز برخورد خودش رو منطبق کنه و حد و حدود خودش رو حفظ کنه تاثیرات خیلی مهمی روی روابط اجتماعی و ساختار اون جامعه می گذاره . بعد از دزدی به نظرم بزرگترین بیماری اجتماع ما همین عدم دونستن وظیفه و جایگاهه .

در یک موقعیت مناسب ماجرای طولانی رو که برام تو سازمان سنجش اتفاق افتاد رو می نویسم . ماجرای که با غش کردن من و تاثیر بدش تو زندگیم تموم شد .

اما تو این مدت که به دنبال پذیرش هام از دانشگاه های مختلف بودم دیدم که در یک جامعه پیشرفته چطور نظام کاری و اجتماعی ثابت و مدون ، نظم و آسایش خاطر رو به همراه داره. البته ضعف هایی هم بود . ولی همون ضعف ها هم از جانب آدم هایی بود که نالایق بودن اما تونسته بودن از فیلتر ها رد بشن. مثلا وقتی با دانشگاه ماکسیمیلیان مونیخ تلفنی صحبت می کردم ، 4 تا خانوم وظیفه پاسخ گویی به دانشجویان خارجی رو داشتن. یکی از اونها که به فارسی فامیلش خانم گرگ!! بود تا می فهمید طرف لهجه داره و نمی تونه خوب صحبت کنه یا گوشی رو قط می کرد و یا هی الکی می گفت صدا نمی رسه . من بعد از 5 بار تلاش دست آخر با جواب بی ادبانه این خانوم سعی کردم با یکی دیگه از همکارهاش صحبت کنم. نفر دوم به فارسی فامیلش بود خانوم تابستان !! که واقعا به من کمک کرد تا کارهام رو تلفنی انجام بدم . با وجود کار سنگینی که داشت تا اونجایی که تونست راهنماییم کرد و کارهام رو انجام داد . صدای متین و آرام .....و صبر و حوصله ای که داشت باعث می شد من هول نشم و بتونم خوب صحبت کنم . ( به فامیل این آلمانی ها دقت کردید . جالب شکل گیری شخصیت بر اساس اسم بود)

با هر کارمندی که صحبت می کردی به جز همون خانوم اول ( کلا برای 5 دانشگاه درخواست پذیرش داده بودم. ) با اون همه چرت و پرتی که من می گفتم به حرف هام خوب گوش می دادن و سعی می کردن کارم رو راه بندازن . یکی از چیزهایی که خیلی باعث تعجب من شده بود این بود که اگر من در موردی اصرار می کردم و عقیده داشتم اشتباهی شده اونها مقاومت نمی کردن . می رفتن از یکی دیگه از همکارهاشون می پرسیدن که من دارم درست می گم یا اونها و اگر باز هم میدیدن ناراحتم و فکر می کنم حقم ضایع شده ، وصل می کردن به نفر اول آفیس !!!! که اکثرا هم مشکل حل میشد . این نفر اول به همه چیز اشراف داشت و جزئیات رو هم می دونست .

خدایا قربون کرمت که اینجا دقیقا برعکسه. همیشه رئسا هیچی نمی دونن و می بینی یک کارمند جزء در جریان همه قوانین و کارها هست . کی جرات داره زنگ بزنه به یه اداره و بگه آقای فلانی تو در مورد پرونده من اشتباه کردی . می دونید که دیگه باید فاتحه اون پرونده رو خوند . کارمند عصبانی همچین گوشی رو می کوبه روی دستگاه که انگار بهش فحش داده باشی. خود اون کارمند میره تو بانک و رفتار مشابه میبینه . کارمند بانک میره بقالی . بقالی میره چغالی و الی آخر . از قدیم این زنجیره و دور نوسانی تو ایران بوده و هست و نمی دونم کجا و کی لطف می کنه زنجیر رو پاره کنه .

Mittwoch, Juli 04, 2007

مشترک گرامی

چقدر سیستم پاسخگوی اتوماتیک توی ایران جالبه .
این شماره رو بگیرید 466222 . شماره اپراتور هواپیمایی هماست . خانومی که صداش به طور اتوماتیک پخش میشه اول به انگلیسی صحبت می کنه. توی همون دو جمله ای که خواب آلود و با صدایی خیلی نامفهوم میگه 20 غلط تلفظی پیدا می کنید . صدا انقدر بد ضبط شده که اصلا معلوم نیست چی داره میگه. اولین چیزی که به ذهن من رسید این بود که یک خانوم شل و شیت رو بزور از رختخواب کشیدن بیرون ، یه برگه که انگلیسی به خط خرچنگ قورباغه روش نوشته شده گذاشتن جلوش و گفتن بخون ، یه واکمن هم گذاشته بودن روی میز تا صداش رو ضبط کنند. این شد پاسخگوی شرکت ملی هواپیمایی ایران.

حالا این که خوبش بود . این خانومه هست وقتی کسی شماره اشتباه می گیره یا دو شماره اول تو شبکه وجود نداره لطف می کنند و گوشی رو برمیدارن . دفعه اول که صداش رو شنیدم باور کنید پرده گوشام تا مرز پاره شدن رفت . یک خانوم با صدای تو دماغی و فوق العاده زشت یکهو با بدترین لحن ممکن مثل آدم آهنی فریاد میکشه " این – شماره – در – شبکه – موجود نمی باشد – لطفا – مجددا – تماس – نگیرید " .
اینطوری که این خانوم میگه ، یعنی اگر دفعه دیگه تماس گرفتی با یه لنگه کفش می زنم تو سرت و اینقدر به خودت و جد و آبادت فحش می دم تا بفهمی مزاحمت یعنی چی . ای مزاحم بدبخت .
به نظرم این جمله با لحن این خانوم بهتر میشه و خیلی بیشتر به صداش می آد : مشترک الاغ و نفهم گرامی. شما که شعور تماس حاصل نمودن ندارید ، خیلی غلط می کنید که باعث سلب آسایش من و خطوط تلفن می شوید ..... + یک عالمه فحش های چیز دار که اگر مشترک دلش خواست بشنوه و دق دلی این خانومه خالی بشه می تونه گوشی رو نگه داره.
حالا من می خوام این جمله رو برای مخابرات بفرستم و بگم به علت سر درد ناشی از شنیدن صدای این خانوم لطفا جمله ای رو که من سرودم بذارن روی خط برای محضوظ شدن بیشتر مشترک گرامی.

البته یک سری عوامل خود فروخته هم هستند که از اون ور بام افتادند. اگر کارت تلفن های خارج از کشور رو استفاده کرده باشید می فهمید چی می گم. بعضی شرکت ها انگار مسئول چیز دیگه ای بجز ارتباط تلفنی هستند . البته زبونم لال منظور بدی ندارم ها . فقط صدای خانومه یه کم بیش از حد لازم عشوه داره . بعضی اوقات تا حدی که آدم حالش بد میشه و فکرای بد می کنه .
.